[پلیس عاشق و مست] p2
بهت پیشنهاد میکنم پارتای قبلی رو بخونی=)
×نمیتونم تورو با این عوضیا تنها بزارم
+چرا تو این کارو میکنی تو باید فرار کنی (با داد خعلی بلند)
●توعم که ترسیده بودی اروم پیشونی شو بوسیدی گفتی
×یکی برای همه همه برای یکی دوست دارم هیونجین
+منم دوست دارم خل و چل(خندید)
×علامتمونو یادت میاد؟
+مگه میشه یادم نیاد
●وبا دستتون این♾علامتو نشون دادین
+برو زود تر فرار کن دارن میان
×بعدا میبینمت هیونجین=)
+منم=)
=تهیونگ اونجا رو نگا داره فرار میکنه
÷نچ از دست من نمیتونه فرار کنه
=تیر نمیزنی
÷چرا
=چون ما زنده میخوایمشون
●جونگکوک تا تورو دید داری فرار میکنی یه تیر هوایی زد تو سر جات واستادی
از زبان تو:
داشتم فرار میکردم یه یهو یه صدای تیر هوایی
شنیدم برگشتم نگاه کردم دیدم جونگکوک و اون رفیق عوضیش کنار هیونجین واستادن
=خانم کیم لیلی اگع فرار کنی یه تیر حروم دوستت
میکنم
×جرعت نداری دستت بهش بخوره هیمن جا چالت
میکنم
÷عه دخترای خشگل که حرف بد نمیزنن
+تو دیگع چی میگی
×یا ادرس رئیستون رو میدی یا میکشمش
×باشه میدم
=چی
÷ها
+لیلی دیوونه شدی
=داری دروغ میگی
× عه از تو بعیده پلیس جنگکوک تهمت میزنی
مگه همینو نمیخواستی میخوام الان بهت بدم
=از کجا بدونم داری راس میگی
×ماشالله دوتا چش سالم داری میتونی بری ببینی
●تو یه چشمک ریز به هیونجین زدی اونم فهمید
که چه نقشه ای داری
÷بچه ها زود چند نفرو بفرستین برن اونجارو ببینن
::چشم قربان
=تو مگه مامان بابا نداری؟
×به توچه
÷هوی درست حرف بزن
+تو چی میگی رفیقت اول شروع کرد
=خفه شین
×وای وای ترسیدم منتظر بودیم تو بگی=~
::قربان اونجا ردیابیشون کردیم
=خب پس مثله اینکه ادرسه درستو دادی
×گفتم که من دروغ نمیگم
÷حمله کنین به اونجا
●(فلش بک به چند ساعت قبل)
×هیونجین من به رئیس پیام میدم یه نقشه ای دارم
+وای باز میخوایی چیکار کنی
×نترس جواب میده
×سلام رئیس لیلی ام پلیسا ریخت دنباله ما
من یه نقشه ای داشتم
................................
اینم از پارت 2
فهلا خون اشاما🔞💋
×نمیتونم تورو با این عوضیا تنها بزارم
+چرا تو این کارو میکنی تو باید فرار کنی (با داد خعلی بلند)
●توعم که ترسیده بودی اروم پیشونی شو بوسیدی گفتی
×یکی برای همه همه برای یکی دوست دارم هیونجین
+منم دوست دارم خل و چل(خندید)
×علامتمونو یادت میاد؟
+مگه میشه یادم نیاد
●وبا دستتون این♾علامتو نشون دادین
+برو زود تر فرار کن دارن میان
×بعدا میبینمت هیونجین=)
+منم=)
=تهیونگ اونجا رو نگا داره فرار میکنه
÷نچ از دست من نمیتونه فرار کنه
=تیر نمیزنی
÷چرا
=چون ما زنده میخوایمشون
●جونگکوک تا تورو دید داری فرار میکنی یه تیر هوایی زد تو سر جات واستادی
از زبان تو:
داشتم فرار میکردم یه یهو یه صدای تیر هوایی
شنیدم برگشتم نگاه کردم دیدم جونگکوک و اون رفیق عوضیش کنار هیونجین واستادن
=خانم کیم لیلی اگع فرار کنی یه تیر حروم دوستت
میکنم
×جرعت نداری دستت بهش بخوره هیمن جا چالت
میکنم
÷عه دخترای خشگل که حرف بد نمیزنن
+تو دیگع چی میگی
×یا ادرس رئیستون رو میدی یا میکشمش
×باشه میدم
=چی
÷ها
+لیلی دیوونه شدی
=داری دروغ میگی
× عه از تو بعیده پلیس جنگکوک تهمت میزنی
مگه همینو نمیخواستی میخوام الان بهت بدم
=از کجا بدونم داری راس میگی
×ماشالله دوتا چش سالم داری میتونی بری ببینی
●تو یه چشمک ریز به هیونجین زدی اونم فهمید
که چه نقشه ای داری
÷بچه ها زود چند نفرو بفرستین برن اونجارو ببینن
::چشم قربان
=تو مگه مامان بابا نداری؟
×به توچه
÷هوی درست حرف بزن
+تو چی میگی رفیقت اول شروع کرد
=خفه شین
×وای وای ترسیدم منتظر بودیم تو بگی=~
::قربان اونجا ردیابیشون کردیم
=خب پس مثله اینکه ادرسه درستو دادی
×گفتم که من دروغ نمیگم
÷حمله کنین به اونجا
●(فلش بک به چند ساعت قبل)
×هیونجین من به رئیس پیام میدم یه نقشه ای دارم
+وای باز میخوایی چیکار کنی
×نترس جواب میده
×سلام رئیس لیلی ام پلیسا ریخت دنباله ما
من یه نقشه ای داشتم
................................
اینم از پارت 2
فهلا خون اشاما🔞💋
۱۷.۴k
۱۳ دی ۱۴۰۱